# نگاهی به کتاب یادگار زریران#
یادگار زریران یکی از میراث ارزشمند و مکتوب ماست که از نه توی تاریخ با ما سخن می گوید و تا حدود زیادی از ذهنیت و کهن الگوهای ما پرده بر می دارد. این کتاب دست کم از چهار بعد زیر ارزش و اهمیت دارد:
الف) نمایشی
ب) حماسی
ج) تاریخی
د) هنری
این چهار بعد در این اثر به هم پیوسته اند و تشکیل یک کلیت را می دهند.
از جهت نمایشنامه نویسی، یادگار زریران یک استثناست. در این اثر که می توان آن را اولین اثر نمایشی مکتوب در زبان فارسی عنوان کرد؛ صحنه آرایی دقیق، حوادث ملموس و اوج و نشیب نمایش به قاعده است. از بعد حماسی نیز این اثر حائز اهمیت بوده، بدین لحاظ که نمونه خوبی از رزم آوری و پیکار است. و در آن پیام ها، شخصیت ها و قهرمانان، دیالوگ ها جاافتاده اند. جنبه هنری، یادگار زریران نیز قابل توجه است؛ چرا که ما به نحوی دیگر بازتولید این اثر را در حماسه کربلا می بینیم. انگار که رویایی بنیادین و در عین حال تکرارپذیر در این اثر بازگو شده و به نگارش درآمده است. از اشتراکات جالب توجه ر داستان یادگار زریران با حماسه عاشورا، می توان به مواردی چون کمبود آب، صحنه هایی چون به دندان گرفتن درفش؛ یا روانه شدن گشتاسب با همه خویشان؛ برادران، پسران، به جنگ و در نهایت جنگ کیش و دین اشاره کرد. به جهت هنری نیز یادگار زریران دارای ساختاری منسجم و دارای سه بخش آغاز و میانه و پایان است که این صورت اثر با تعریف ارسطو از تراژدی کاملا منطبق می باشد.
می دانیم که متون پیشااسلامی همه صبغه دینی دارند. داستان یادگار زریران هم، حول محور دین و غیرت دینی و دفاع کردن و جانفشانی در راه دین می چرخد. شاید برای نشان دادن حقیقت مسئله بد نباشد کمی درباره زرتشت و شیوه مواجه اش با گشتاسب بپردازیم. بنا به روایت اسطوره، جسم فره از خورشید به ماه از ماه به ستاره و سرانجام به آتش در خانه زوئیش و فراهیم روان ، مادر و پدر دوغدو مادر زرتشت می رسد. و نیز برای انتقال فروهر زرتشت به جهان، امشاسپندان با ساقه ای از گیاه هوم آن را بر بام کوه اسنوند می نشانند و از آنجا هوم را به نزد دوغدو می آورند. و باز اورمزد جوهر تن زرتشت را با باد به سوی ابر و از آنجا برزمین به صورت باران می چکاند. از آن گیاه می روید. گاو گیاه را می خورد. دو غدو شیر گاو را می نوشد. پوروشسب ساقه ی گیاه هوم را که فروهر زرتشت در آن است می ساید و با شیر گاو قاطی چنین فروهر و جوهر تن زرتشت یکی می شوند و از هم آغوشی آنان، زرتشت به دنیا می آید. اتفاقی که پیشتر گاو یکتا، جم، فریدون از آن خبرداده اند. زرتشت موقع تولد می خندد. دیو به جلد پدر می رود که بکشدش. پدر به آتش می اندازدش اما آتش نمی سوزاندش. می خواهد زیر پای گله تباهش سازد اما گله از رویش رد نمی شود. پیش گرگ می اندازدش. گرگ نمی کشدش. با همه گرفتاری ها و حتی تبعید شدنش، زرتشت بزرگ شده و در ۴۰سالگی پیامبر می شود. می رود دین را بر گشتاسب عرضه می کند. زرتشت در مناظره با روحانیان درباری سربلند بیرون می آید. گشتاسب تردید دارد. از زرتشت که وعده بهشت به او داده می خواهد که جایگاهش را به او بنمایاند. سفره ای از می و بوی و شیر و انار تدارک دیده شده. گشتاسب از نوشیدنی مقدس می نوشد جایگاهش را در بهشت می بیند. جاماسب گل را می بوید و رازهای دانش بر وی آشکار می گردد. پشوتن شیر می نوشد و بی مرگ و جاودانه می شود. اسفندیار دانه انار می خورد و رویین تن می شود. نتیجه این آزمایشات پذیرش دین است. پاشاه خیون نامه می نگارد و او را به آیین نیاکانش فرا می خواند. زریر نامه ارجاسب پادشاه خیونیان را قاطع پاسخ می گوید و درخواستش را رد می کند. و این یعنی رفتن به سوی جنگ، جنگی که با پیشگویی های دهشتناکی جاماسب پیشگو همراه شده است.
پهلوانان و جنگاوران بزرگ یادگار زریران، زریر و اسفندیار و هماوردانشان نیز بیدرفش و نامخواست – جادوگر و یاران شیطان -خطاب می شوند. نکته دیگری که وجه دینی اثر را بارزتر می سازد، معاف کردن مغان از جنگ است، از کودک ده ساله تا پیرمرد هشتادساله به جنگ فراخوانده می شوند اما مغان مستثنی می شوند، پرسش با اهمیت این است که چرا باید مغان از جنگی چنین مهم و سرنوشت ساز معاف شوند؟ آیا جز این است که آنان طبقه برگزیده می باشند؟
از دیگر موضوعات جالب توجه در اثر یادگار زریران؛ موضوع آیین ها و پهلوانی هااست. می دانیم که آیین ها و پهلوانی ها دوره پیشادینی هستند. این آیین ها در سیستان بیشتر از دیگر جاها در ایران رونق داشته و حفظ شده اند؛ بویژه در دوره پارتی- اشکانی این آیین ها در ایران فراگیر بوده اند. ما در زمان اشکانیان پهلوانان بزرگ داریم؛ کسی مثل سرنا و در ابعاد اسطوره ای کسانی چون رستم، سهراب، اسفندیار، گرشاسب، سام، نریمان و ….این قهرمان سخت دلبسته آیین های خود بوده اند. برای نمونه خاندان رستم مهری هستند، آیینی که نمود و اثرات آن بعدها در ابعاد اعتقادی، حماسی، اسطوره ای و ورزشی نظیر ورزش زورخانه ای ما بازتاب می یابد.
از دیگر نکات قابل ذکر در یادگار زریران، بعد تعزیه در این اثر است. تعزیه یک سنت دیرزی و بومی است با ریشه های عمیق و دور و دراز. در شاهنامه و در حوادث مهم تاریخی از جمله در مرگ شاهان و یا پهلوانانی چون سهراب و سیاوش ما مواردی از تعزیه و نوحه خوانی را می بینیم. در یادگار زریران و به طور خاص در مرگ قهرمان زریر، این موصوع قابل توجه تر است. با اینکه تعزیه صورتی حماسی داشته اما در دین وجه تعزیه پررنگ تر می نماید. در دین، مرگ قرین حماسه می شود و انگار دو وجه معرفتی ما یکی حماسه و دیگری تعزیه در ساحت دین با هم یکی می شوند و گویی یکدیگر را تکمیل می کنند. به این دلیل که با تفسیر دین؛ ارواح با مرگ از بین نمی روند، بلکه حیات دیگرگونه می یابند. این نکته اثر حماسی را از اثر تراژدی تفکیک می دهد. در تراژدی مرگ نقطه پایان و بهای مرگ بیهودگی و تباهی است اما در حماسه و دین اصل بر بقا و رستخیز است.
یادگار زریران اثری قوی و پرمایه است. قوت کار را در ویژگی های نمایشی اثر و نیز منولوگ ها و دیالوگ ها می توان بازجست. جملات کوتاه و رسا هستند. ببینید جاماسپ وقتی از می خواهند که پایان جنگ را پیشگویی کند، چه می گوید:
” کاش از مادر نزادمی یا چون زادمی به بخت خویش به کودکی بمردمی یا مرغی بودم به دریا افتادمی یا شما بغان این پرسش از من نمی پرسیدید…” و یا دیالوگ ارجاسپ و بیدرفش چگونه است.
ارجاسپ:
– از شما خیونان کیست که شود تا زریر کوشد….
پس از ان بیدرفش جادو برپای ایستد، گوید که:
– مرا اسپ زین سازید تا من شوم.
این دیالوگ ها و منولوگ ها به شکلی ملموس و دقیق داستان را جلو می برند. مکان ها آن را تجسم می بخشند. زمان آن را معنا می بخشد. و اینها وقتی در این اثر نمایشی کنار هم قرار می گیرند؛ تاثیرگذار می شوند.
شخصیت ها داستان نیز قابل ذکرند. در داستان شخصیت ها یا سیاهند یا سفید. ما شخصیت خاکستری در این اثر نمی بینیم. این شخصیت ها در حوزه دین و اخلاق و با شعور متعارف تعریف می شوند. شخصیت های جپهه گشتاسب که جپهه حق و دین بهی است همه خوب و اهورایی اند،در مقابل شخصیت های ارجاسپ اند که وجهه ای اهریمنی و شیطانی دارند. بیدرفش به عنوان شخصیت بد؛ رسم و آیین جادوگران پیشه خود می سازد. در داستان درباره اش می خوانیم.
” بیدرفش جادو برنشیند. آن ژوپین افسون کرده ی دیوان، اندر دوزخ، به خشم اُ زهر دیسته ( آبداده)…بیند زریر کارزار چون نیک کند،فراز به پیش نیارد به شدن
یادگار زریران در واقع انعکاسی است از کردار نیک، رفتار نیک و رفتار نیک در مقابل کردار بد، رفتار بد و گفتار بد است.
روایت نیز در این اثر قابل توجه است.
اگر به ویر داشته باشم و به نقل از مارکز آمده ” زندگی آنچه زیسته ایم نیست، بلکه آن چیزهاییست که به خاطر میآوریم. در یادگار زریران؛ همین اتفاق افتاده است. انسان ایرانی از تاریخ پر طمطراقش؛ چیزهایی را به خاطر می آورد و چنین نشان می دهد که زنده است. او در واقع؛ از طریق روایت، از طریق روایتی شسته و رفته تصویری ازلی و ابدی از خودش در قالب فضای مثلی ارائه می کند و به یاد می آورد، تصویری که شایگان آن را عنصر غالب اندیشه ایرانی” قبل و بعد از اسلام” برشمرده است. ما آدم ها زندگی می کنیم اما همه زندگیمان یادمان نمی ماند. ما فقط چیزهایی به یادمان می ماند که زیسته ما هستند، همان چیزهایی که ما در آنها عمیق بوده ایم و در قالب خاطرات ازلی یا کهن الگویی عمیقا بر روح و روان ما تاثیر گذاشته اند. به نظر روایت یادگار زریران چنین است. یادگار زریران نوعا روایتی خطی است و این روایت از مقدمه به نتیجه می رود. چنین است که پادشاه خیونان گشتاسب را از دین نو برحذر می دارد و او نمی پذیرد و جنگ می شود. جنگی که با کشتن پهلوان زریر و کشتن قاتل زریر به دست پسر ده ساله زریر با پشتیبانی روح زریر، و در نهایت با شکست مفتضحانه سپاه ارجاسب و خواری و خفت او پایان می پذیرد.
در جمع بندی یادگار زریران؛ روایتی ساده و قابل تجسم و کانونگراست و در آن آرمان و رویای خیالی در قالب دین و آیین وجود دارد. بله این روایت با روایت یشت ها ارتباط نزدیکی دارد. استفاده از عناصر طبیعی، ایجاز در بیان، اعتدال در تخیل، تصاویر ملموس و متوازن و بن مایه دینی از اشتراکات یشت ها و اثر یادگار زریران است. این ویژگی های زبانی ناشی از ضرورت تاریخی است. در گذشته به خاطر اینکه آثار اغلب شفاهی و سینه به سینه منتقل می شدند، لاجرم موجز نویسی و موجز گویی و کوته نویسی اهمیت داشت.
بازدیدها: 10
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0