شعر : بغض
بغض روحم آزرده شد از این همه رسوایی بغض بغضِ یک باغِ سیاه از شب و تنهایی بغص غنچه هایش به تبر های خزان ، در خون غرق ریشه ها نیز ، گره خورده ی بی پایی بغص سروهای کهنِ طعمِ بهاران در کام مات و مبهوت ، زسر ریزی و پیدایی بغص بغضهایی که

بغض
روحم آزرده شد از این همه رسوایی بغض
بغضِ یک باغِ سیاه از شب و تنهایی بغص
غنچه هایش به تبر های خزان ، در خون غرق
ریشه ها نیز ، گره خورده ی بی پایی بغص
سروهای کهنِ طعمِ بهاران در کام
مات و مبهوت ، زسر ریزی و پیدایی بغص
بغضهایی که گره خورده از آوارِ دروغ
غافل از شعله ی بنیان کن و زیبایی بغض
گر چه از بغضِ فرو ریخته در حنجره ها
راهِ هر روزنه یی ، بسته به میرایی بغض_
_ روحِ خورشید؛ نهیبی به درختان زد و گفت :
<مرگتان باد ؛ از این رخوت و نازایی بغص؟
برق اگر آمده، آتش به مزارع بزند
یخ ببارید به او؛ با دلِ دریایی بغض
دل اگر روزنه یی داشته باشد ، به امید
غیرت و عشق ، ببارد ؛ ز شکوفایی بغض
بی ثمر می شود از عشق ؛ هجومِ بوران
گر شناسند همه ، عاطفه پیمایی بغض
استخوان سوزی پاییز به جایی نرسد
باغِ سرسبز بوَد ، حاصلِ زیبایی بغض .>
عبدالرضا رادفر ( آرام کرمانشاهی )
بیست و سوم مهر ماه نود و نه
غزل حماسی “بغض”
دکترعبدالرضارادفر (آرام کرمانشاهی)
دکلمه : ژینوس افشین
برای دانلود کلیک کنید …
بازدیدها: 2
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0