عبدالله سلیمانی
شعر و پادکست از عبدالله سلیمانی
از خرام تو در باران چه بارید در این معرکه! تا هنوز افتان و خیزان در فکر تقسیم فکرهایم برتو ،اینجا مینویسم:طنینِ تغزل ِیکی معرکه حاصل جمع، جمع ِخاطر پریشان باشد ، با این تبصره؛ اوج ها، دزدیده نشود، تشویش ِچشم،ممنوع، مسیر، مشروط به چتر نباشد، آسمان هرچه خواست، ببارد. اگر تقدیر،تحریم باشد
از خرام تو در باران
چه بارید در این معرکه!
تا هنوز افتان و خیزان
در فکر تقسیم فکرهایم
برتو ،اینجا
مینویسم:طنینِ تغزل ِیکی معرکه
حاصل جمع،
جمع ِخاطر پریشان باشد ،
با این تبصره؛
اوج ها، دزدیده نشود،
تشویش ِچشم،ممنوع،
مسیر، مشروط به چتر نباشد،
آسمان هرچه خواست، ببارد.
اگر تقدیر،تحریم باشد
به معیار گذشته !
مسیر باز باشد.
بقیه با تو.
شنیدهای در سنت
چون موجْ مشتاق ِاوج باید،
دامن :کردانه، چین چین
عطر: عتیق ِبلوط به میل بازشدن
دامنه: هر کجای زاگرس ِ تو
ازمن اگر باشد،
میارزد: چشم بسته،
لغزیدن لای خزهها،
با فکرهایی که هرشب،
سرگردانِ واقعیتِ عجیبِ معرکهاند؛
با خرامی چنین بی چتر
به سراغ شبهایی پراز فکر
و تموج تنی
که بی تابِ معرکهای است عجیب.
دست اگر بگذاری سمتِ چپِ زندگی،
صدایِ دف ِدرون ،به رقص میگوید:
فکرهایمان صرف آمدن ،
باچتر یا بیچتر!
دیوانه چو معرکه بیند:
خوشم آید،خوشش آید،خوشات آید
خوشْ خوشْ آیی
شطحی چنین میانهی متن
گفتی مرد ِمعرکهام باش،دیوانه
با این
خرام وُ امواجِ تناتن وُ لبالب وُ خوشاخوش وُ..
گیج ِ عبوری چنین
_پیچاپیچ_
سیگارِلای ِلبی
دود میشویم.
#عبدالله_سلیمانی
برای دانلود فایل صوتی کلیک کنید
شعرخوانی
بازدیدها: 13
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0