دو شعر منتشر نشده‌ از شاعر معاصر سیدعلی صالحی

او که زندان را آفرید خود نیز به زندان زیسته به زندان خواهد زیست. او که حکم به اندوهِ آدمی…می‌دهد زودا خود نیز پشیمان از هزار و یکی امضاءِ آواره خواهد شد. هی مَعذورِ بازمانده از تازیانهٔ کبود هی شاهدِ خاموشِ آخرین سَحَر زودا همین حواریون حتی از ایمان به عهدِ عتیقِ خویش خسته خواهند

کد خبر : 791
تاریخ انتشار : شنبه 19 سپتامبر 2020 - 10:08
دو شعر منتشر نشده‌ از شاعر معاصر سیدعلی صالحی

او که زندان را آفرید
خود نیز به زندان زیسته
به زندان خواهد زیست.

او که حکم به اندوهِ آدمی…می‌دهد
زودا خود نیز
پشیمان از هزار و یکی امضاءِ
آواره خواهد شد.

هی مَعذورِ بازمانده از تازیانهٔ کبود
هی شاهدِ خاموشِ آخرین سَحَر
زودا
همین حواریون حتی
از ایمان به عهدِ عتیقِ خویش
خسته خواهند شد.

و حاشا…
به حضرتِ آزادیِ آدمی قَسَم
من
هرگز برای پیاده‌گانِ ظلمت‌ْپذیر
اندوهِ بی‌هوده نخواسته
اندوهِ بی‌هوده نخواهم خواست.

زنهار…زنهار
زندانبانِ به درماندهٔ من!

سرانجام
دلهره از خوابِ خستگان
خواهد گریخت.

ما می‌مانیم وُ
کافه‌ای حوالیِ اوین
تا باز
دور هم
از رستگاریِ رؤیاهای ستاره و گُل سرخ
سخن بگوییم.

سید علی صالحی

شعر دوم

 

وقتِ وداع

ای کاش
پیش از تو
من
پنهان در کلماتِ کهن سالِ خویش
کُشته می‌شدم.

ای کاش
من هم
تحملِ بی‌تابانهٔ تو را می‌داشتم،
پیش از آن که این روزگارِ پتیاره
تاب‌ام بیاورد.

ای کاش…ای کاش
در هق‌هقِ هفت دریا
هنوز هم کنارِ بغض تو بودم بابا،
همچنان که تا ابد
چشم به راهِ آزادی…!

بازدیدها: 21

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.