واکنش علیه زیبایی شناسی شعر مدرن
خلاصه تر از این نمی توان نوشت که در این میان انقلاب اسلامی ایران روی داد. ایقان ایدئولوژیکی جای خود را به تردید در کلان روایتها سپرد. اگر این حرف خانم جودیت باتلر -استاد معروف فلسفه- درست باشد که می گوید نوشته های دریدا به نحو موثر و فراگیری نظر ما را راجع به زبان، فلسفه، نقاشی، ادبیات ، ارتباطات، اخلاق و سیاست تغییر داده است.
حوادث و وقایع مهم و درخور توجهی همچون تخریب دیوار برلین و وقوع انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق کافیست تا به سرعت ادبیات براندازی و آرمان گراییهای ایدئولوژیک کنار گذاشته شوند و شاعران و نویسندگان با قرائت دیگر از جهان و تکثر مفاهیم روبرو گردند.
دوربین ها به سرعت جایشان را عوض کردند در عرصه شعر تز تغییر جهان آنهم با تیراژ ۲۰۰۰ تایی که به شوخی تبدیل و کتاب های جلد سفید از گردونه که خارج شد، جبر تاریخی مطالبات و مطالعات جدیدی را پیشنهاد کرد بنابراین با گذشت زمان و تعیین و تثبیت محورهای جامعه جدید رویکرد به مطالعه کتاب های روانشناسی و فلسفه آغاز شد تصادفی نیست که در آغاز با نیمه اول دهه هفتاد با تالیف و ترجمه روزافزون مقولات و کتابهای فلسفی روبهروایم.
شعر امروز ایران از دهه شصت به بعد نمی توانست با معیارهای شعر در دهههای پیشین جز درمفاهیم همه زمانی، موضوعیت خود را از دست داده بود، به حیات خود ادامه دهد. از این رو شعر یک دست پیش از انقلاب به تنوع و دیگر نویسی روی آورد من به طور مشروع در جلد دوم گزارههای منفرد انواع گونه های شعر بعد از انقلاب را بر شمرده ام. ناگفته پیداست که از اواسط دهه ی هفتاد تا اوایل دهه ی هشتاد با انواع دیگر شعر رو به رو بوده ام که در خور مطالعه و انتقادی جدی تر است
این متن به فراخور وقتی تنها بر یکی از گونه های شعر_ نه به عنوان يکه و یگانه ترین نوع_ درنگ می کند شعرهایی که زیر عنوان کلی متفاوت نویسی قرار می گیرند و در پارهای موارد با یکدیگر متفاوت اند. در شعرهای مورد اشاره، طنين و
پژواک دیدگاه بعضا متناقض فلاسفهی پست مدرن به گوش می رسد تا جایی که برخی از شاعران نسبتا جوان، فرضا در تعارض با استبداد نحوی از آن طرف بام آویزان اند!
ازطرفی برخی شاعران و منتقدين محافظه کار هر گونه نقض قطعیتی را در جهان معنا و زبان نوعی ارتداد ادبی و… تلقی، و شاعران دیگر نویس را به رونویسی از گزاره های تئوریک محکوم می کنند برخی اما در مورد این نگاه متفاوت در شعر امروز ایران.. نظر دیگری دارد. بورخس با روایتی غیر بورخسی می گوید:
وقتی ویکتور اوكاپو مثلا متهم می شود که طرفدار بیگانه است و گفته می شود آرژانتینی نیست می توانست بگوید
من از چیزهای بیگانه لذت مي برم درست به این دلیل که آرژانتینی هستم» دلم نمیخواهد برای اثبات این نکته که جهان دهكدهای با حفظ روحیه ی قومی، عرصهی تاثیر گذاری و تاثیر پذیری هاست و آراء و غیر خودی ها متوسل شوم ولی چارلز جنتکس معمار گناهش به گردن خودش می گوید چون پست مدرنیسم نخبه گرا نیست غیر غربی ها زود تر می توانند با آن اخت شوند
وقتی اسكات لش معتقد است فرهنگ پست مدرن در واقع وجود دارد اما لیوتار آن را به درستی در نیافته است و فوکو میگوید من نمیدانم پست مدرنیسم چیست.
من شاعر طبعاً باید بروم پی نظر بازی هام شاید به همین دلیل با برداشت جنابدیوید هال- استاد آمریکایی فلسفه تطبیقی-از پست مدرنیسم نزدیکترم که می گوید آیین کنفوسیوسی و مکتب فلسفی تاتو نگرشی همانند نگرش پست مدرنیستی دارند تا آنجا که پستمدرنیسم خواهان یافتن وسیلهای برای تفکر درباره تمایز است. استدلال من در قوی ترین و متناقض ترین شکل به این ادعا بالغ میشود که چین کلاسیک به معنای واقعی پست مدرن است۵
دیوهال بر این نکات انگشت می گذارد که تمامیت تائوئیستی افقی است و نه عمودی. هیچ سلسله مراتبی در کار نیست.درجهان شناسی تائوئیستی هیچگونه زنجیره ی بزرگ هستی و یا مدارج کمالات متصور نیست و با اینکه مکتب تائو و مکتب کنفوسیوس شیوه گفتمان زیباشناسانه را بر گفتمان عقلی ترجیح میدهد و…» و با این برداشت از پست مدرنیسم نیز احساس قرابت میکنم که شورش سیاسی دانشجویان و حمله آنان به حکومت فرانسه ۱۹۶۸ را هم صدا با نقد پساساختارگرا از عقل و مراجع قدرت بررسی میکند و با برداشتی از پست مدرنیسم دورم که به بهانهی« پایان تاریخ» طبقات زحمت کش و مقوله فرهنگ را نادیده میگیرد به این دیدگاه ها نیزاهمیت، تنوع ،ضرورت، تساهل و لزوم تفاهم از جمله عوامل و وجد آفرین نحله فکری است.
نباید پست مدرنیسم، استعارهای روشنفکرانه و یا یک مبحث مهم دانشگاهی تلقی شود که صرفاً در محافل ادبی و خارج از بطن زندگی روزمره مجال تحقق می یابد. آن را مقطع مهمی از تاریخ بشر باید دانست که امکاناتی جدید و بی سابقه را در اختیار انسان ها می گذارد پست مدرنیسم امکان تماس انسانها با یکدیگر و فرهنگ های گوناگون را فراهم میآورد»
روحیات پست مدرن که در کشمیر [نیز] به سادگی قابل ذکر و توصیف است ترکیبی است از لذت نوستالژی فرهنگی ملغمهای از شیزوفرنی و به چالش طلبیدن اختیارات عمده دولت و مقوله های پذیرفته شده مدرن همچون….
از منظر زیبایی شناسی میتوان پست مدرنیسم را تا زمان هومر دنبال کرد( نقل از حافظه)
به رغم «وانموده»های بودریایی واقعیت همچنان وجود داردنزد بسیاری واقعیت همچنان همان است که همیشه بوده سخت استوار پایدار و دشوار آنها پیش از آنکه خود را تسلیم نشخوار کردن تصاویر کنند نیاز به این دارند که دندان هایشان را در نانی واقعی فرو برند توجه من به ذوقیات زیبایی شناسی پست مدرنیسم به منزله پذیرش جنبههای منفعل و آسیب پذیر فرهنگی- اجتماعی آن نیست.
در هر صورت بخشی از شعر امروز ایران در اوایل دهه ۷۰ با انواعی از مباحثی که مطرح شد درگیر بود و از این منظر متوجه جزمیاتی همچون قطعیت احکام، قهرمان محوری، تک مرکزیتی و اصل سلسله مراتبی شعر مدرن شد. در مصاحبهها و بعضی از کتابهایم به طور مفصل به این نکات پرداخته ام بی گمان طرح دیدگاههای فلاسفه متاخر تا حد زیادی جذاب و فریبنده است از این رو گاه دیده می شود که فرضا آیین نگارش دریدا سرمشق شاعران جوان و دیگر نه چندان جوان قرار میگیرد. با این توضیح که هر جملهی این فیلسوف محترم نصف یا یک صفحه کتاب را به خود اختصاص میدهد خط کشیدن های او( به این صورت) بر بعضی از کلمه ها( خطش بزن!) هم که معرف حضورتان هست! در این میان مبحث بی معنا نگاری میشود نورعلی نور تا جایی که بعضی از این آقایان پست مدرن اقدام به نوشتن متنی میکنند که نه چند وصله بلکه تعمداً فاقد معنا است چیزی در این حدود:
کلنگ از آسمان افتاد و نشکست وگرنه من کجا و بی وفایی
از طرفی برای نویسنده این متن این پرسش پر جواب نمی تواند مشکل ساز باشد که پست مدرنیسم نخستین بار توسط چه کسی و در چه موردی به کار رفته است و یا این که در آمریکا فرضا با تعدد آنتولوژی در زمینه شعر پست مدرن مواجه نیستیم.
مهم این است که کم و بیش بر نحوه نگرش به جهان بینی جریان های پیشرو و فلسفی هنری اشراف داشته باشیم و مثلاً باید بدانیم که در اوج مدرنیسم سورئالیست پدیدار می گردد همان ص رئالیسم ای که به قوطی تجسم پست مدرنیسم است و شعر امروز ایران در مقطعی به مولفه های هنری این جنبش بی نظر نیست جنبشی که در تعارض با عقلانیت ابزاری است و نیز بدانیم دیگر می دانیم که حقیقت در کلام ضمیر اول شخص مفرد تعبیه نشده است به هر حال در دهه ۷۰ به بعد، تک و توکی از متفاوت نویس ها این «دانستن» را به نوعی «ندانستگی» تبدیل کردند و این دانستگی را به شعریت شعرشان افزودند شعری که از آن پس خطی، چند مرکزیتی ،چند زمانی -مکانی نامیده شد. از مطلقیت های امروز- دیروز فاصله گرفت. تک مرکزیتی و تک معنایی را کنار گذاشت و از همین منظر به کشف ارزشهای شعری همچون «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد »فروغ فرخزاد نیز دست یافت. از یاد نبریم منتقدین محترمی که این شعر را به دلیل مرکزگریزی و غیر خطی و غیر سلسله مراتبی بودن، اثری غیر ارگانیک و درنتیجه ناموفق میدانستند!
منابع:
۱-احسان ترافی،
۲-بورخس باغ گذرگاههای پیچاپیچ ترجمه احمد میرعلایی
۳ – نگاه کنید جامعه شناسی پست مدرنیسم اسکاتلش ترجمه حسین چاوشییان.نشرمرکزص۲۴۹
– ۵-از مدرنیسم تا پست مدرنیسم،لارنس کهون ویراستار عبدالکریم رشیدیان نشر نی ص۷۳۵
۶-همان
۷-نگاه کنید پست مدرنیسم و اسلام ترجمه فرهاد فرهمند
۸-همان
۹همان ۳۱۴
۱۰- زیگمونت باومن. اشارت های پست مدرنیته ترجمه ی حسین چاوشیان (نشر ققنوسص۲۶۹
11 – نگاه کنید: سه دهه شاعران حرفه ای علی بابا چاهي (نشر ویستار)، ازصر ۱۹ به بعد
۱۲ – عباس صفاری، گیله وا شماره ی ۹۲ نوروز
بازدیدها: 5
برچسب ها :#علی_باباچاهی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0