کلوب بازنده ها به کارگردانی تولگا اورنک
کلوب بازندهها تصویری از جدال با ایدهآلهای جامعه و سوق یافتن به سبکی خودخواسته از زندگی میباشد. در جامعهای که این اثر انعکاس میدهد، مردم در انطباق و هماهنگی با ایدئولوژی حاکم عمل میکنند چنانکه آگاهی نسبت به خود و نیازهایشان را نیز جامعه تعیین مینماید. در جامعهای چنین مدرن که هزاران ابزار ارتباطی در آن موجود است، مردم در انزوا و زیر حصاری از هنجارهای متعارف، به بدنه ای از توده تبدیل شده و ناپدید میشوند. در این میان، افرادی که خارج از این محدوده قدم میگذارند، با اعتراض و تهدید روبرو میشوند و برای حفاظت از آزادیهای فردی، خود را از جامعه طرد مینمایند. برخی دیگر بیپرده و عریان میان جامعه و در برابر موانع آن، مطابق خواست خود عمل میکنند. آن ها به جای قدرت بخشیدن به ارزش ها و اخلاقیاتِ مطلق، از طریق رادیو، نشر کتاب و موسیقی به بیان و ابراز خود میپردازند. در این فیلم، صمیمیت و صداقت در گفتگوی میان کاراکترهای اصلی، مسیر زندگی افرادی از جامعه را تغییر میدهد. کشمکش آنها با جامعه، کشمکش میان اصول دیکته شده و رهایی از شرطی شدن است.
فیلم با صحنههایی سریع و برش یافته از آسمان خراشها، ترافیک سنگین، دکلهای ارتباطی و همهمه جمعیت آغاز میشود که همراه با آن گفتگوهایی نامفهوم از گویندگان رادیوهای مختلف خبری، سیاسی و فرهنگی در موازات با موسیقی دلهرهآوری را که به تدریج تمپو میگیرد، میشنویم. شروع فیلم اشاره ای است به جامعهای مدرن، وجود تنوعی گسترده از ابزار ارتباطاتی و الزام سرعت برای زندگی در چنین جامعهای. صدای گویندهای از رادیوی کلوب بازنده ها به تدریج واضح تر میشود، دوربین صدای او را دنبال کرده و روی چهره او و همکارانش متمرکز میگردد. مخاطب در این سکانس با کاراکترهای اصلی فیلم آشنا میشود. فضای خاموش، چهره تهی کاراکترها و علاقه آنها به اتمام سریع برنامه در همان دقایق اول بیانگر ناخشنودی و نارضایتیشان از وضعیت موجود میباشد. زنگ تلفن، هرچند اندک، فضا را تغییر میدهد، صحنه رنگ میگیرد و موسیقی متن آغاز می شود. در طول برنامه تنها یک مخاطب تماس میگیرد ولی گویندهها با همین یک تماس، جا میخورند. این موضوع اشاره میکند به کم مخاطب بودن برنامه رادیویی کلوب بازندگان. در دیالوگ با مخاطب برنامه، گوینده ها بیپرده به نیازهای جنسی و کنش جنسی در زندگی شخصیشان اشاره میکنند. صراحت در مورد این کنش، مساله اصلی در تمام برنامههای آنهاست که دال بر شکستن عرفهای اجتماعی میباشد.
کان صاحب انتشارات است؛ نشریاتش نیز مانند برنامه رادیویی مخاطب چندانی ندارد. او با اینکه از عهده خرج و مخارج انتشارات برنمیآید، اهمیتی چندان هم به این موضوع نمیدهد. کان قصد دارد ترجمه کتاب ”ترانه های بی گناهی“ ویلیام بلیک را منتشر کند. در محل کارش عکسها و پوسترهایی از بوکوفسکی، آلن گینزبرگ و ویلیام باروز نصب شده است. در طول فیلم علاوه بر بلیک، به اسامی چون اورهان ولی، ریچارد براتیگان و رولان بارت نیز اشاره میگردد که میتواند نشاندهنده توجه او به هنرمندان غیرمتعارف و نویسندگان ساختارشکن نسلِ بیت باشد. او هر بار با زنی متفاوت کنش جنسی برقرار میکند. او در آن حین، بدون توجه به پارتنرش، شیشه آبجو را به زن زیبای سیاه پوست و الکل را به خون اژدهایی که بی موقع کشته شد، تشبیه کرده و از سوز و تنهایی میگوید. کان حتی به هنگام ارتباط جنسی نیز احساس تنهایی میکند. او که برخلاف خط فکری جامعه میاندیشد، جز برآوردن نیازهای اولیه، در هیچ وضعیتی قادر به برقراری ارتباط با آن نمیباشد و زمانی که دیگر احساس خفقان به او دست میدهد، تمدن را به مقصد جنگل در پشت سر رها میکند. جنگل، متضمن سعادتِ آدمی و نمادی از میل او به رها شدن است.
مته، صاحب بار و کلکسیونر پلاکهای قدیمی است. زنان متفاوتی با او گپ میزنند و در ارتباطند، اما پاسخ و واکنشهای او به همه آنها یکسان است و همانند کان با هیچ یک رابطهای عاطفی ندارد. این دو کاراکتر همانند پایهگذاران جنبش بیت به روابط خارج از عرف، نوشیدن الکل و موسیقی هنجار شکن علاقهمندند. آن ها گاهی از جامعه ای که آنها را به اسارت کشیده به ساحل پناه میبرند و رو به دریا که بیحصار است مینشینند. دریا در این متن، نماد فرار و رهایی است. آن ها اجرتی را که از طرف رادیو پیشنهاد میشود قبول نمی کنند. زیرا برخلاف جامعه مصرف گرای مدرن، از بند مادیات نیز رها شدهاند و نیازهای مادی محدودی دارند.
مورات همخانه و رفیق کان هست. او خود را در خانه و روی صندلی حبس کرده و به طور مداوم به تماشای مستندهای تکراری مشغول است. او نیز مانند مستندهایی که حیات وحش و فعالیتهای غریزی را نمایش میدهد، جز خوردن، رابطه جنسی و خوابیدن هیچ فعالیت دیگری ندارد.
در حقیقت، او خود را از جامعه طرد کرده است؛ جامعهای که نمیتواند هیچ ارتباطی با آن برقرار کند و این انزوا او را به تماشای دنیای حیوانات سوق میدهد. با این حال، او پس از رابطهای عاطفی با یک زن، بیمعنایی و انزوا را در زندگی می پذیرد و تصمیم به حرکت می گیرد.
در یکی از برنامههای رادیو، مته و کان در مورد انسان و ارزشهای آن میگویند. آنها از ارزشهایی که جامعه و بهخصوص جامعه مدرن برای انسانها دیکته کرده انتقاد میکنند، چرا که در جامعه فردی نیست که این ارزشها را به چالش بکشد. در واقع جامعه فرصتی نمیدهد تا انسان سبک زندگی و سبک تفکری را که خواهان آن است انتخاب نماید. افراد به دنبال کسب این ارزشها در جامعه ذوب میشوند و دیگر فردیتی برای شخص باقی نمیماند، زیرا براساس خواست جامعه از زمان تحصیل تا تشکیل خانواده در ماراتون رقابت هستند و در تلاش برای پیروزی؛ پیروزی بر مبنای معیارهای تعریف شده. اما زمانی که به پیروزی دست مییابند، حرکتی نکرده و مسیری پس از آن نمییابند. پس آنها در واقع بازندهای بیش نیستند. با اینحال با وقوف به این مسیری که از پیش تعریف شده، انسان می تواند از این اسارت رهایی یابد . بدین معنی که آگاهی از ایدههای معمول و استانداردهای پذیرفته شده در یک چنین جامعه ای، پیروزی شمرده میشود. طی دیالوگ مته و کان، صحنههایی از انبوه جمعیتی که در میان غوغای شهر گم شدهاند در تقابل با صحنه هایی از مخاطبان رادیو در خلوت و فضایی بی روح برش داده میشود. این افراد در تناقض با جامعه و در تلاش برای مقابله با آن هستند. کاراکترها زندگی انسان و حالات روحی او را به چالش میکشند. این که هیچ چیز ابدی نبوده و انسان در هر لحظه آزاد است احساسی متفاوت داشته باشد. چه عشق نیز مربوط به یک لحظه است و نه بیشتر. این انتقادی است به معیارهای مطلقی که انسان را به بند کشیده اند. در پایانِ دیالوگ، آب به عنوان منشا زندگی و سرآغاز فلسفه معرفی میشود. این مطلب اشاره میکند به تالس که آغازگر فلسفه و اولین چهره علم بود و با شکستن چارچوب نظریه های اسطوره ای و دینی، با مشاهده و تجربه به فهم جهان پرداخت. به عقیده او آب عنصر اساسی همه چیز میباشد. در واقع، تالس نیز اولین ساختار شکن در فلسفه بوده است.
در دیالوگ مته با مادرش به کتاب «مردهها» از جیمز جویس و کتاب «آسمان سرپناه» اشاره میشود که حاوی مضامینی در مورد انفعال، مرگ تدریجی جامعه، گمگشتگی و بیمعنایی میباشند. هر دو به جامعه و انسانهایی اشاره میکند که از خود حرکتی نداشته، پیرو مسیرهای سنتی بوده و در نهایت محکوم به پوچی و مرگ میشوند. جامعه ای که کان و مته در آن زندگی میکنند نیز از این دست جوامع میباشند.
عدم پایبندی مته و کان به اصول تکراری، صراحت آنها در شکستن تابوهای فرهنگی، به سخره گرفتن زندگی و صمیمیت آنها در بیان خویشتن، به شمار مخاطبان رادیو افزوده و نوعی پیوند میان آنها برقرار می کند. با افزایش شنوندهها و تماسها، برنامه با نیرویی بیشتر به چارچوب شکنی ادامه میدهد تا جایی که گفتمان نسبتا مشترکی میان مجریان و مخاطبان کلوب بازندهها درگرفته و دشمنی مشترک به نام ائرول ائگه من معرفی میشود. ائرولائگهمن صحاف خبرهای است که کان صحافی کتابها را به او محول میکند. در فیلم فقط یکبار صدایش را میشنویم، بدون دیدن تصویری از چهره او. این نامگذاری یک شوخی و اشاره به دشمنی نامرئی است که ایدئولوژی خود را بر جامعه تحمیل کرده است. آن دشمن، سیستم تحمیل کننده سانسور و معیارهای مشروط میباشد که مانع آزادی اندیشه و بیان است. افرادی که مطیع این سیستم میباشند، شروع به اعتراض و تهدید میکنند. با توجه به فضای دینی و مرد سالارانه حاکم در این جامعه، اکثر این تهدیدها از طرف مردان میباشد.
مته و کان در برنامهای، از حرکت در مسیر میگویند و اینکه لازمه در مسیر بودن داشتن سرعت است، در غیر اینصورت توقفی بیش نیست. به عقیده آنها آبی که جریان دارد، رنگ بسترش را نمیگیرد. تمام این بحثها تاکیدی است بر رهایی از چارچوب تکرارها و حرکت رو به جلو. چرا که حرکت روی کره، انسان را به نقطه شروع برمیگرداند. و این عملی است بیهوده و مجازاتی سیزیفوار. این نوع تفکر میتواند اندیشه ویلیام ییتس (1925) را در مورد زندگی بازگو کند. به عقیده او زندگی گرد است و انسانها در این چرخه بی انتها گرفتار شده اند مگر آن که فردی آن را بشکند و این الگو را بشکافد: بَنگ… آنهنگام جهان وسیعتر میشود. در دیالوگی دیگر به نقل قولی از مارکس اشاره میشود که پرولتاریا جز زنجیرهایش چیزی برای از دست دادن ندارد. بدین معنی که انسان بایستی از موضع بردگی برای سیستم و خواستههایش رها شود.
حادثهای مهم که در این اثر اتفاق میافتد، آشنایی کان و زینب است. رابطه کان با زینب متفاوت از روابط قبلیاش می باشد. آن ها به رابطه ای عاطفی صعود میکنند.
محققان روابط خصوصی را به چهار مرحله طبقه بندی مینمایند: مرحله اول روابط فیزیکی است که شامل لمس فیزیکی و یا فعالیت جنسی میباشد. مرحله دوم رابطه عاطفی است که پس از رسیدن به سطحی از اعتماد آغاز میشود و علاوه بر کشش جنسی، ُبعد اجتماعی نیز دارد و همصحبتی در آن شکل مییابد. مرحله بعدی رابطه شناختی است که در آن افراد عقاید و علایق مشترکی دارند و مرحله آخر، رابطه تجربی است و از نوع یکی شدن. رابطه کان و مته با زنان از نوع رابطه فیزیکی بود و آنها با صداقت، نوع رابطه خود را از ابتدا مشخص کردند. در حالیکه رابطه کان و زینب به مرحله عاطفی دست یافته بود، راه به جایی نبرد؛ چراکه کان فردی است که از تمام بندها خود را رها کرده و زندگی را به سخره گرفته زیرا با وجود مساله مرگ، مسالهای جدی در زندگی باقی نمیماند. او هدفی ندارد و تنها طریقی را که برای خویشتن تعریف کرده، طی میکند، در آن تغییر مییابد و تغییر میدهد. در حالیکه زینب تابع قراردادهای فرهنگی جامعه است و مطیع سیستم کاری و اجتماعی.
بر اساس پنج بُعد روانشناختیِ ”الیناسیون“ سیمَن (1959)، کان و مته به بیگانگی با جامعه رسیده اند. بُعد اول، بی معنایی می باشد. احساس خلا و بیهودگی در هر دو مشهود است، تا حدی که روی پیراهن کان عبارت بازنده حک شده است. بی ثمر بودن زندگی نیز جزئی از احساس بی معنایی است. نوعِ درک کان و مته از زندگی، به شوخی گرفتن آن و جدیت مساله مرگ برای آنها همگی اشاره به بی معنایی دارد. بُعد دوم، خود بیگانگی میباشد و در صورتی رخ میدهد که فرد با دیگران و به طور کل با جامعه احساس غریبی کند و قادر به برآوردن انتظارات جامعه نباشد. این نوع غریبی در رفتار کاراکترها و در انجام شغل و روابطشان کاملا نمایان میباشد. هنجار گریزی بُعد سوم از الیناسیون می باشد. نُرم، اصول و معیارهای رفتاری می باشد که میان یک گروه اجتماعی مشترک بوده و همه تابع آن هستند. این درحالیستکه کان و مته در طول فیلم در جدال با ارزش های قراردادی حرکت می کنند. آن ها از طرف جامعه بی مسئولیت جلوه می نمایند چرا که نُرم را در تضاد با فردیت خود می دانند. آن ها با هنجار گریزی و هنجار شکنی خواستار سَبکی خود خواسته از زندگی هستند. بُعد چهارم از طبقه بندی سیمَن، انزوا می باشد که در مورد کاراکترهای اصلی نیز صدق می کند. کان و مته به طرد شدن خود از جامعه و افرادش آگاهند. آن ها حتی در روابط جنسی نیز حس تنهایی دارند چرا که برخلاف جامعه معیارهای مشروط را رد می کنند. ارتباط آن ها با سایر اعضای جامعه که مطیع عرف ها و ارزش های تعریف شده می باشند، غیر ممکن به نظر می رسد. کان با وجود تمام اختلافات عقیدتی، رابطه ای عاطفی با زینب برقرار میکند، اما تنها با گذشت زمانی اندک این رابطه نیز مفهوم خود را از دست داده و کان را بیشتر به سوی انزوا سوق می دهد. آخرین بُعد الیناسیون، عدم توانایی می باشد که به شکاف میان آنچه که فرد از خود انتظار دارد و عدم توانایی در رسیدن و انجام دادنش دلالت میکند. بطورکلی، کاراکترهای اصلی از دیدگاه جامعه، توانایی به ثمر رساندن کاری را ندارند. آنها در شغلی که در رادیو داشتند، در ابتدا ناموفق بودند. انتشارات کان هیچ ثمرهای برای او نداشت. او همینطور قادر به ادامه رابطه با زینب نشد. ُبعد عدم توانایی در مورد کاراکترها، چندان صدق نمی کند چراکه آنها در مسیر خواسته هایشان فعالیت میکنند و انتظار ثمربخش بودن آن ندارند. در هر حال، با بررسی بعدهای الیناسیون میتوان دریافت که کان و مته در بیگانگی از جامعه به سر می برند. با این تفاوت که آنها از این مساله آگاهند و به اختیار خود این وضعیت را پذیرفتهاند.
کان و مته در برخورد با فرهنگ و جامعه مدرنی که ربات وار و بدون آگاهی از زندگی به ارزشهای قراردادی تن داده، تسلیم طرد شدن از جامعه و بیگانگی با اعضای آن میشوند. آن ها بیمعنایی زندگی را روی ریلی از استانداردها نمیپذیرند و با وقوف به مساله مرگ و پوچی، علیه ساختار رمزگذاری شده حرکت کرده و تغییر و جریان را لازمه آن میدانند. آن ها هیچ نوع وابستگی به شخص یا شغلی را ندارند چرا که خوب می دانند جامعه مدرن در انزواست و تمام روابط و وابستگیهای درونِ آن فریبی بیش نیست. علیرغم تمام موانعی که از طرف جامعه بر آنها تحمیل میشود، صداقت خود را از دست نداده و هم رنگ جامعه نمیگردند. آنها به موضعی که در آن واقع گشتند، آگاهی دارند؛ باخت در جامعه. در حالیکه برای انسان مدرن، موفقیت و شکست را جامعه و معیارهایش تعیین میکند و او در میان دیوارهایی از اصول و ارزشها گرفتارِ بازی جامعه شده و خود را پیروز یا مغلوب تلقی میکند، بیآنکه بداند از تمدنی که از آغازِ تولد شکست خورده بازندگانی بیش ظهور نمییابد.
نام اثر: کلوب بازنده ها به کارگردانی تولگا اورنک
عنوان نقد: تمدن باخت و تولد بازندگان
نویسنده: ندا رضوی
بازدیدها: 10
برچسب ها :کلوب بازنده ها - نویسنده: ندا رضوی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0