شاعر لحظه‌های ناب، فیروزه محمدزاده؛ مجموعه شعر نوک زبان

نوک زبان، مشتمل بر چهل و اندی شعر سپید کوتاه و چند شعر بلند است. سروده فیروزهٔ محمد زاده، شاعر لحظه‌های ناب در ستایش عشق و ناکامی‌های پس از عشق. خیانت یعنی: تو نباشی و من در آغوش دیازپام (صفحهٔ ۴۶)
کد خبر : 433
تاریخ انتشار : چهارشنبه 29 جولای 2020 - 10:33

می‌روی
مثل قهوهٔ بدون شکر
تلخ می‌شود
خاطراتمان (صفحهٔ ۶۱)
شاعر چون سنگ‌نبشته‌ای از دل غار به ستایش عشق می‌پردازد:
چه چهره‌های زیبایی دارند
چه قلب‌های عاشقی
و چه دستان سخاوتمندی
انسان‌هایی که بعد از ما به دنیا خواهند آمد (صفحهٔ ۱۰)
و آنجا که تنهایی پایان عشق است، می‌سراید:
اتاق من
چهارتا
دیوار دارد
با من
پنج‌تا (صفحهٔ ۱۵)
و درنبرد بی‌امان با دشمنان عشق خاکستر گیسوان را ارج می‌نهد:
هر شب
خواب می‌بینم
جنگ شده
میان آتش دنبال گیسوانم می‌گردم
بیدار می‌شوم
خاکستر بالشم را می‌تکانم (صفحهٔ ۱۴)
مرزهای عشق جغرافیا ندارد و فاصله نیز میهن عشق است:
خواب دیده‌ام چین شده‌ای
پشت دیوارت مانده‌ام
بیدار شدم
ایران بودی
سی‌وسه‌پل با تو فاصله داشتم (صفحهٔ ۱۶)
قلب شاعر همواره در تپش عشق است و بی‌عشق در سکون و ایستایی:
تمام نشانه‌های حیات را دارم
اما قلبم
مثل حوض کوچکی
که ماهی‌اش را گربه برده
ایستاده (صفحهٔ ۲۵)

ذهن شاعر گاه آرام است و به دریافت کم بسنده دارد:
دوست دارم
هر صبح با مرد مورد اعتمادم
چای بنوشم
حتی اگر
چای نوشیدنی موردعلاقه‌ام نباشد
و گاه توفانی می‌شود، با چنگ و دندان سهم دلخواهش را به کف آورد:
ماه من!
کاش دختر مغول بودم
وحشیانه عشق می‌ورزیدم
و اگر ستاره‌ات با ستارهٔ من یکی نبود
ماه را به قتل می‌رساندم
و اضطراب در آن همزاد عشق است و آسان در تشویش می‌نشیند:
از ترس
برایت تخمه می‌خرم
باید چیزی باشد
که بشکنی
به‌جای دلی که به تو داده‌ام
و شور می‌زند
و عشق آن خورشید تابانی است که در سایه هم می‌افروزد:
گفتی
در قلبت آفتابی نشوم
قبول ….!
اما سایه به سایه
دوستت دارم
سورئالیسم ناب شاعر، سرشار از زیبایی‌شناسی است، اگرچه واژگونه ظاهرشده باشد:
دریا برای این آبی ست
که نمی‌خواهد صورتش را با سیلی سرخ نگهدارد
و ماهی برای این سرخ است که نمی‌خواهد دلش دریا باشد
شعر فیروزهٔ محمد زاده، گاه سهل و ساده است و به احساسی گری (سانتی مانتالیزم) نزدیک:
دلم
مثل یک استکان چای پررنگ
گرفته است سرد!
و گاه صفحه‌ای خالی و سپید که بدون ذکر کلمه‌ای در ذهن خواننده می‌نشیند. ولی هر چه که باشد شعر خلاق است و از سرشت معنایی خاص خود پیروی می‌کند:
آهای مردم
من قرمزم!
آن‌قدر رسیده‌ام که
جاده‌ها توی جیبم
ریل راه‌آهن را زنگ می‌زنند
و مثل سرود خدایان مهربان و بخشنده است, حتی اگر حامل مفهومی امروزی و مدرن باشد:
که حبه‌ای قند
که تکه‌ای نان
و بگویی با هر که می‌خواهی باش
دلت دریاست.

بازدیدها: 1

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.