آب سواران
مجتبی ویسی
شعر
رنجبرانند
دربندان
در قفسْ پرندگان.
کشتهی خشکی
مردهی دریا
شیدا شوریده سرگردان
متناقضاند.
کد خبر : 1484
تاریخ انتشار : دوشنبه 31 می 2021 - 23:57
آبسواران…
رنجبرانند
دربندان
در قفسْ پرندگان.
کشتهی خشکی
مردهی دریا
شیدا شوریده سرگردان
متناقضاند.
دریانوردان
دلشان را نمیدانند به کدام دهند!
گاهی
دلهایشان از بس آب میپیماید
زرنیخ میشود.
متناقضاند:
ـ «یک لحظه بگذار پا بر اقیانوس بگذارم
دلم خاک میخواهد!»
و آب میشوند روزهایی بر خاک
دلشان دریا میشود:
ـ «تاباش را ندارم این بیافق!»
دریانوردان بر زمین ـ آب میزیند
بر موجانه رَوَندانه و آیَندانه
خون میزند به چشمهایشان
و گوشهایشان از آوای سیرنها پر است!
ـ «روی این موج
فکر میکنی تا کی بمانم؟»
ـ «پنجهی خرسی
قلبام را میخراشید
از آن بندر که لنگر برکشیدیم.»
غم غربت دارند دریغانه
آوارگان جهانند
که ماهها
جز پهنهای خالی نمیبینند.
در قفسْ پرندگانند
دربندان.
بازدیدها: 2
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0